متن معرفی گروه به ورودیان جدید
*****
غبار تنهایی خانه ی همسایه را گرفته است.
آرزوها دارم برای دیدار رقص شقایق بر گرد گل های باغچه ی تنهایی اش
حالی که تنهایی، تنها امید نوشتن می شود؛
چه زیباست که من و تو دست هیجان را پر از آب باران کنیم
و چشم هایمان را نه برای جوری دیگر دیدن،برای جور دیگری دیگران را دوست داشتن بشوییم
و هیچ گاه آب همسایه را گِل نبینیم.
بیایید آسمان غبار زده ی همسایه را با عطر باران آبی تر کنیم
و بشکنیم خلوت بی رحمانه آسمان و فرزندان تنهایش را…
• اولا سلام، سلام به شما بچه محله های امام رضا. شمایی که خیلی هاتون خیلی وقته توی یکی از همین محله ها زندگی می کنین و خیلی هاتون تازه شدین همسایه امام رضا و چه بهونه ای بهتر از دانشگاه میتونه برای حرف زدن راجع به چیزهای مهم و جدی و صد البته تازه تر وجود داشته باشه.
گاهی اوقات وقتی میخوام ستاره ها رو بشمرم بعد چند دقیقه یادم میره از کجا شروع کرده بودم. دیگه شمارش از دستم میره. اصلاً دیگه فراموش می کنم چند تا بودن! شاید بیشترش به خاطر این باشه که نمی دونستم باید از کجا شروع
می کردم. اصلاً یه چند وقتیه همین شروع کردنه یکی از دغدغه های زندگیم شده بود. این که از کجا شروع کنم و چه اهدافی رو باید دنبال کنم.
یادم میاد بچه که بودم وقتی میفتادم زمین یکی بود دستم رو بگیره؛ یکی که راه رفتن رو خیلی خوب بلده. اصلا عادتم این شده بود وقتی میفتادم زمین به دست بقیه نگاه کنم. به دست یکی که بتونه بلندم کنه تا بتونم روی پای خودم وایستم. حالا که بزرگ شدم و راه رفتن رو خیلی خوب یاد گرفتم، فکر می کنم دیگه نوبتی هم که باشه نوبت منه. منی که تا الان دوست داشتن رو هر از چند گاهی تجربه کردم.
با خودم که فکر می کنم محبت کردن به کسانی که میشناسیمشون خیلی قشنگه؛ ولی بالاترین درجه محبت به کسانیه که نمیشناسیمشون. کسانی که هنوز طعم محبت رو اون طور که باید نچشیدن. کسانی که دوست داشتن براشون، تنها توی یک کلمه به اسم تنهایی تعریف میشه. کسانی که وقتی دست به سمت میوه ی محبت دراز می کنند، چیزی جز سکوت نمی بینن. بیاین شاخه ها رو براشون بیاریم پایین تر یا حداقل نردبونی باشیم برای بالا رفتن همین بچه ها روی درخت محبت.
نمی دونم جه بهونه ای بهتر از دانشگاه میتونه برای یک شروع خوب، یک حضور موفق و یک پایانی زیبا وجود داشته باشه و چه شروعی زیباتر از کمک به همین بچه های بارانی.
گروه فرهنگی باران از شما دانشجویان عزیز جهت کمک به فرزندان بی سرپرست و بدسرپرست دعوت به همکاری می نماید.
*****
نوشته: احسان اسماعیل زاده
متن قشنگ و کار شدیه هست! اما یه مشکلی که داره خیلی طولانیه هم خودش و هم شعرش! کسی حوصله نمی کنه بخونه اونم رو صفحه مانیتور !!! سعی کنید به 50% کاهشش بدین…
موفق باشید 🙂
دوست بارانی من .خیلی قشنگ بود . هم شعرش هم متنش . دستت درد نکنه 🙂
قشنگه… ممنون
نامرده هرکی با این متن نیاد عضو بشه 😀
من میخوام دوباره تو گروه عضو بشم.کجا باید برم 😀
سلام علیکم دوستان و زحمت کشان در این راه انشاا… باورودتان پابرجا بمانید
و همچنان مثل کوه سرسخت باشید.متن خوب وزنده ای وطبیعی بود.یامهدی(عج)ادرکنی.
سلام
خیلی قشنگ بود …
واقعا متن زیبا و مفهومی هست
البته یه کم قسمت ستاره هاش به نظرم از موضوع دور میشه اما فوق العاده زیبا بود
کاش مینوشتید نویسنده متن چه کسی بوده 🙂
سلام . متن زیبایی بود .
ولی شما اول متن نوشتین «اولا باید بگم» اما وقتی متن رو میخونی دوما نداره . و قسمت ستاره ها هیچ ربطی به موضوع نداره .
ولی بقیه قسمتاش خوب بود . امیدوارم در تمام مراحل موفق باشین 🙂 🙂 🙂
سلام
اولا خواهشمندم نظرات رو با نام واقعی ارسال بفرمایید 🙂
احتمالا منظور نویسنده از کلمه اولا، اول از همه یا در ابتدا بوده
اما انتقادتون منطقی و درست هست و متن این مشکل رو داره
ممنون از نظرتون
جواب من هم دوما نداره 😀
سلام
واقعا که خیلی قشنگه
دست نویسندش درد نکنه 😀
متن خیلی قشنگیه
مثه بارونی که بعد مدتها به کویر میزنه یهو خاطراتی که با بچه های اب و افتاب داشتم تازه کرد
اصن با روح روانم بازی کرد 😀
دست نویسنده ش درد نکنه